گاهی پدر و مادرها فرزندان را با دیگری و یا با فرزندان دیگر از فامیل یا خارج از فامیل مقایسه می کنند، و به زعم خودشان او را به سر غیرت میآورند. غافل از این که این کار حسادت، کینه و دشمنی کودکان را نسبت به فرد مورد مقایسه برمیانگیزد و اثرات نامطلوبی روی روح و روان کودک می گذارد. بنابراین از مقایسه رفتارها دوری باید نمود، و هیچ وقت رفتار یک کودک را در برابر دیگری قرار نداد؛ زیرا این کار میتواند تنشهای درازمدتی ایجاد کند. وقتی گفته شود: «چرا نمیتوانی بیشتر مثل خواهرت باشی» یا «چرا نظم را از برادرت یاد نمیگیری» این دو برداشت موجب میشود او فکر کند که والدین تصور میکنند او از من بهتر است و آنها او را بیشتر دوست دارند و اینگونه رفتار موجب تحت فشار قرار دادن یکی و احساس بیارزشی دیگری میشود. تکالیف مدرسه اصلاٌ باید مقایسه نشود نمرات و کارنامه و رتبه درسی بچهها را فقط باید با نمونههای قبلی خود آنها مقایسه کرد و اگر با بچههای دیگر مقایسه شود موجب آزردگی خاطر و کینه میشود.[1]
برخی مادران جوان و کمتجربه میپندارند که حتی الامکان باید از ناکامی فرزندان خود جلوگیری کنند تا آنان با احساس کمیود و عدم ارضاء تمایلات، بزرگ نگردند و عقدهای نشوند. عدهای از والدین هرچه کودکشان میخواهد در اختیارش میگذارند و به او اجازه میدهند هر کاری دلش خواست انجام دهد، دیگران را بزند، جیغ بکشد، فحاشی کند، سر و صدا راه بیندازد، به وسایل منزل آسیب وارد سازد و در مهمانی رفتن به همه جای خانه سرکشی کند و صاحبخانه را به ستوه آورد و یا غذا را دور و برش بریزد. به پندار غلط این والدین، فرزندان کمتر دچار ناکامی می شوند و در آینده مشکلی نخواهند داشت!.
برخی از اولیاء با سختگیریها و امر و نهیهای شدید می کوشند کودکان خود را از ارضای امیال منطقی و مشروع حتی بازی کردن باز دارند و با وارد کردن فشارهای گوناگون، زندگی را بر آنان سخت نمایند. این والدین کودکان خود را با ناکامی مواجه میسازند و بهداشت روانی آنان را به مخاطره میاندازند.[2]
کودکان به خاطر شرائط زندگی جمعی ناگزیر به تجربه ناکامی هستند. کودکان بارها با موقعیتهای ناکام کننده روبرو میشوند و باید به مرور یاد بگیرند که چگونه خود را از ناکامیها در امان نگه دارند تا در آینده بتوانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند و رفتاری مناسب با موقعیت از خود نشان دهند. کودک و نوجوان چارهای ندارند جز اینکه با ناکامی روبرو شوند. مهم این نیست که با ناکامی روبرو نشویم بلکه مهم این است که راه حل آن را پیدا کنیم، راه حلی که منطقی باشد و اختلالات رفتاری به دنبال نداشته باشد.[3]
[1] - ر.ک. عطاری کرمانی، این گونه فرزنداتان را تربیت کنید، ص10.
[2] - احمدوند، بهداشت روانی، ص 92.
[3] - رک. احمدوند، همان، ص 92. به نقل از: گنجی، 1371.